سفارش تبلیغ
صبا ویژن
این آگهی ارتباطی با نویسنده وبلاگ ندارد!
   

خداى سبحان روزى درویشان را در مالهاى توانگران واجب داشته . پس درویشى گرسنه نماند جز که توانگرى از حق او خود را به نوایى رساند . و کردگار ، توانگران را بازخواست کند از این کار . [نهج البلاغه]

تازه‌نوشته‌هاآخرین فعالیت‌هامجموعه‌نوشته‌هافرزندانم

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

[بیشتر]

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
ما چند روح داریم؟ + جمعه 102 دی 15 - 3:36 عصر

مردى خدمت امیر المؤمنین (ع) رسید
گفت گروهى را چنان عقیده است که بنده در حال ایمان زنا نمى‌کند
و نه سرقت میکند در حالى که مؤمن است
و نه شراب میخورد در حال ایمان
و نه ربا
و نه خون حرام میریزد در حالى که مؤمن است
این مطلب خیلى برایم گران است و دلم سخت ناراحتى دارد
تا آنجا که معتقد است
همین بنده‌اى که نماز بقبله میخواند
و مانند من دعا میکند
و با او ازدواج مینمایم
و باو زن میدهم
از من ارث مى برد
و من از او ارث مى‌برم
با همین گناه کوچک از ایمان خارج مى‌شود

على (ع) فرمود:
این اعتقاد صحیح است
من از پیامبر اکرم شنیدم میفرمود:
خداوند مردم را سه دسته آفریده
و در سه جایگاه ایشان را قرار داده
بهمین مطلب آیه شریفه اشاره دارد
« فَأَصْحابُ‌ اَلْمَیْمَنَةِ‌ ما أَصْحابُ‌ اَلْمَیْمَنَةِ
وَ أَصْحابُ‌ اَلْمَشْئَمَةِ‌ ما أَصْحابُ‌ اَلْمَشْئَمَةِ‌
وَ اَلسّابِقُونَ‌ اَلسّابِقُونَ‌ »

اما سابقین عبارتند از انبیاء
چه مرسل و چه نامرسل
که خداوند در آنها پنج روح قرار داده:
روح القدس
و روح الایمان
و روح القوة
و روح الشهوة
و روح البدن

بوسیله روح القدس بمقام پیامبرى مبعوث شده‌اند
چه مرسل و چه نامرسل
بوسیله روح ایمان خدا را پرستش میکنند
و برایش چیزى را شریک قرار نمیدهند
و با روح قوت به پیکار دشمنان و امور زندگى خود مى‌پردازند
و با روح شهوت از غذاهاى لذیذ و زنان جوان از راه حلال بهره‌مند مى‌شوند
و با روح بدن در رفت و آمدند

اما اصحاب میمنه همان مؤمنین واقعى هستند
که در آن‌ها چهار روح قرار داده:
روح ایمان
روح القوة
و روح الشهوة
و روح البدن

و پیوسته بنده این ارواح در او رو بکمال مى‌گذارد
تا حالاتى در او پیدا شود

هنگام گناه روح ایمان از فرد مؤمن خارج می‌شود

اما اصحاب مشأمه یهود و نصارى هستند
چون انکار کردند پیامبرى را که مى‌شناختند
خداوند آنها را مبتلا باین سرزنش نمود
و روح ایمان را از آنها سلب نمود
آنها داراى سه روح هستند:
روح قوت
و روح شهوت
و روح بدن

بعد آنها را به چارپایان نسبت میدهد
فرموده است:
« إِنْ‌ هُمْ‌ إِلاّ کَالْأَنْعامِ‌ بَلْ‌ هُمْ‌ أَضَلُّ‌ سَبِیلاً »
چون چهارپا نیز با روح قوت بار مى‌برد
و با روح شهوت علوفه میخورد
و با روح بدن راه میرود.

[تصویر بزرگ]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: نهج‌البلاغه 5 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
چه شود؟ + سه شنبه 102 تیر 13 - 6:7 عصر

اگر بشود
چه می‌شود؟!
عالی
درخشان
اگر همه این رشته‌ها تأسیس
راه بیافتد
طلبه بگیرند
درس بخوانند
تحصیل
تخصص
درختواره نیکویی‌ست
این:



درختواره رشته‌ها و گرایش‌های تخصصی حوزه‌های دانشی علوم اسلامی
معاونت آموزش تدوین کرده
مرکز مدیریت حوزه

با دقت مرور کردم
به نمودار تبدیل
تمام رشته‌ها و گرایش‌ها
یک نوع آمایش موضوعات دینی
تمام آموزه‌های مورد نیاز
تخصص‌های ضروری

این شد:



[نمودار کامل]

اگر بشود چه می‌شود؟!
إن‌شاءالله به عمل هم برسد
همه این گرایش‌ها تأسیس
راه بیافتد
به امید آن روز!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: سند 31 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
سارق ِ خدمتگزار + یکشنبه 102 خرداد 21 - 4:17 عصر

لطف کرد
واقعاً لطف
با ماجرایی که پدید آورد
این‌چنین:

آبان بود
سال پیش
1401
از یک شماره دوبار تماس
جواب ندادم
پیش‌شماره 98 نبود
مال ِ ایران نبود
من شماره‌های ناشناس را جواب نمی‌دهم معمولاً
چه برسد که خارجی هم باشد!
چرا؟!
معتقدم کسی که کار دارد
و ناشناس است
اول پیامک ارسال می‌کند
خود را معرفی
بعد تماس

دوستی زنگ زد:
- یکی دنبال مقاله‌نویس می‌گشت
شمارتو بهش دادم!

بنده خدا آمد در ایتا
این پیام را فرستاد:







موضوع پیشنهاد کردم
سه‌تا
اولی را برگزید
قرار شد بنویسم











آماده شد
در بیست روز
صفحه‌بندی و ارسال
با سه چکیده
فارسی و عربی و انگلیسی







ولی ناگهان حذف شد
دیگر خبری هم نشد
حساب کاربری‌اش در ایتا

تعجب نکردم زیاد
خب جمع‌آوری مقالات تمام شده
حساب را هم نیاز نداشتند دیگر!

به ایمیل موجود در پوستر همایش هم ارسال کردم
محض احتیاط
شاید بنده خدا فراموش کند مقاله را تحویل دهد
به مدیرانش



چند ماه گذشت
اردیبهشت شد
نزدیک به زمان همایش
تماس گرفت
بنده خدایی:
- مقاله شما برگزیده شده
دو هفته دیگر تشریف بیاورید کربلا
مهمان آستان مقدس امام حسین(ع)
برای ارائه مقاله
بهتر است به زبان عربی ارائه شود

از بچه‌ها پرسیدم
هر سه موافق
مصرّ که بروم

شگفت‌زده
دویدم دنبال پاسپورت
آخرین سفرم به کربلا 17 سال پیش
اولین سفرم هم
پاسپورت باطل شده
اقدام کردم
یک هفته زمان نیاز

تصویر پاسپورت را ارسال کردم
تصویر بلیط را هم آن‌ها
پنجشنبه صبح فرودگاه بودم
تنها
و کسی منتظرم نبود
حتی وقتی در نجف پیاده شدم
هنوز باور نکرده



چند طلبه دیگر هم بودند
پرسیدم
آن‌ها نیز برای همایش
مدتی انتظار
وسیله‌ای فرستادند
از طرف عتبه
همه سوار
مستقیم کربلا

در هتل که مستقر شدیم
یک روز برای خومان
کل پنجشنبه
زیارت حرمین شریفین
و مقامات
تا جمعه صبح

افتتاحیه در داخل شبستان حرم امام حسین(ع)
وزیر بود
رئیس دانشگاه بود
متولی حرم بود
و خیلی بزرگان دیگر از عراق
پخش زنده از کربلاتی‌وی
شرکت‌کنندگان هم
لبنانی
سوری
فلسطینی
الجزایر
تونس
از خیلی کشورها بودند
کسانی که مقاله ارائه کرده و انتخاب شده
بیش از صد نفر

عصر برای ارائه مقاله
سه سالن مجزّا
عربی و فارسی و انگلیسی
سالن که جدا شد
گفتند مقاله را هم به فارسی ارائه کنید
وقتی همه حاضرین ایرانی هستند

به من شنبه صبح افتاد
هر نفر 15 دقیقه
من در شش هفت دقیقه معرفی کردم
متنی که نوشته بودم
و تمام



عصر اختتامیه
ملاقات با متولی حرم
با قائم مقام ایشان
و در نهایت
یک‌شنبه آوردند نجف اشرف
زیارت
فرودگاه
پرواز
مستقیم ایران
ولی
یک اتفاق
سبب خنده همگان شد
وقتی برایشان تعریف کردم
بعد از این‌که برای خودم تعریف کردند



در جلسه با تولیت حرم امام حسین(ع)
مسئول بررسی مقالات در کنارم نشسته بود
کمی فارسی می‌دانست
رو به من کرد و پرسید:
- موشح شما هستی؟
:: بله!
- شما مقاله خود به دوستی ندادید؟
:: خیر. چطور؟
- از مقاله شما دو تا به دست ما رسید
سؤال بود که کدام نویسنده است و کدام سارق
من سایت شما دیدم
نوشته‌های زیادی داشتید
گفتم برای ایشان کاری ندارد بنویسد
نیازی ندارد سرقت کند
آن یکی را که به نام «حیدر بـ[....]ری» بود حذف کردم
:: من فایل مقاله را فقط برای شما ارسال کردم
هم در ایتا و هم در ایمیل
- ولی ما که ایتا نداریم!

هاهاها...
خنده‌ام گرفته بود
آقای حسینی را نمی‌شناخت
فردی که ادعا کرده از طرف آن‌هاست
مقاله می‌خواست
سارق مقاله همو بود
همان فرد نخست
هوس دلارها را داشت
جایزه نفر اول دو هزار دلار بود آخر!

شماره‌ای که تماس گرفته بود را دادم
گفت موبایل است
مربوط به داخل کربلا
پیدایش می‌کنیم
گفتم:
اگر پیدایش کردید، از طرف من تشکر کنید!
اگر ایشان نبود، از همایش خبردار نمی‌شدم
مقاله هم ارائه نمی‌کردم
توفیق این زیارت را هم

قصه را برای همراهان تعریف
جوکی شده بود
لطیفه‌ای
ایرانیانی که با هم در یک هتل بودیم
یکی از هم‌اتاقی‌ها
عضو هیئت علمی یکی از دانشگاه‌های بزرگ کشور
متخصص زبان‌شناسی
زبان‌های سامی
دکترا
با تعجب گفت:
- آقای دکتر، روز اول که گفتید سفارش مقاله به شما دادند
گفتم ایشان دیگر چقدر استاد است
ما خودمان مقاله نوشته‌ایم
ایشان مقاله سفارشی نوشته است
پس بگو سفارش از طرف دزد ِ مقاله بوده است! :)

عرض کردم دکتر نیستم؛
- این‌جا که هستید از نظر ما دکترید!



مقاله در مجموعه‌مقالات‌شان منتشر شد
گواهی شرکت در همایش هم



ولی
هیچ‌کدام به اندازه توفیق زیارتی که به دست آمد باارزش نبود
این‌طور ناگهان
این‌طور آسان
این‌طور رایگان
این‌طور با فراغت
چقدر فرصت برای حضور در زیر قبّه حضرت
چقدر در کنار ضریح مطهّر
بالای سر مرقد
باورپذیر نبود
هنوز هم گمان می‌کنم خواب بوده است!
خدا این سارق ِ عزیز را گرامی بدارد
سبب خیر شد
خدا از گناهش بگذرد و او را هدایت کند
این انسان خدمتگزار را! (;

...
[دانلود فیلم]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: سفر 33 - خودم 11 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
شکیات نماز + شنبه 101 اسفند 20 - 2:49 عصر

هست
به صورت کارت‌های کوچک
کامل اما نه
همه حالات مختلفه

پیشنهادی
این‌که همه جمع شود
30 حالت شد
شک‌های مربوط به نماز



دیدم جا نمی‌شود
در جداولی که می‌شناسیم
این شد که گردونه ساختم
طراحی و چاپ
می‌چرخانی و حکم شک را می‌یابی
این‌جا هم برای فروش: https://basalam.com/movashah
شاید کسب درآمدی هم



برای فرزندان خودم نیز قابل استفاده
برای همه اصلاً
کامل‌ترین شاید تا امروز

امید که در ثواب استفاده‌کنندگان شریک باشیم
به دعای خیرشان!

پ.ن.
نمودار شکیات:



[نمودار کامل]


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: ساخت 12 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
کلید تست کولر + شنبه 98 تیر 8 - 5:5 عصر

درباره کولر قبلاً نوشته بودم
این‌جا

امسال پارچه روی کولر پاره شد
در زمستان یعنی
از باد و برف و باران
پارچه قبلی را برداشتم
رفتم برزنت جدید خریدم
یک و نیم در یک و نیم متر
45 هزار تومان شد
وصل کردم جای قبلی



خیلی راحت
پیچ‌ها را باز کردم و دوباره بستم
خوب دوام آورد به نظرم
پنج سال کار کرد
93 نصب کرده بودم و امسال 98 است

یک کار دیگر هم کردم امسال
کلید «تست کولر» نصب کردم
این‌چه کاری‌ست که مدام باید داد بزنی:
«آب کولر رو بزن، حالا قطع کن، حالا موتور کولرو روشن کن، زیادو بزن...»



این را باید خود کولرساز‌ها می‌گذاشتند
نمی‌دانم چرا نمی‌کنند

از چهار سیمی که به کولر می‌رود
یکی به دو خروجی متصل می‌شود
آن «نول» است
سه تای دیگر یکی پمپ آب، یکی دور کند و دیگری دور تند است
برای هر کدام یک کلید بین‌راهی گذاشتم
حالا
کولر که روشن است می‌روم بالا
دگمه‌ها را قطع می‌کنم
پمپ آب و موتور قطع می‌شود
کارهای لازم که انجام شد
دوباره با اتصال کلیدها
هر بخش از کولر که بخواهی راه می‌افتد
تست می‌کنی یعنی
داد و هوار هم دیگر نمی‌خواهد
هر چند بار که بخواهم قطع و وصل! :)


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: ساخت 12 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظر دهید!

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
انحراف در بهار + جمعه 98 فروردین 2 - 4:19 صبح

تا آمد، تحلیل کردم
با دقت تا بفهمم
نفهمم که نمی‌توانم نقد کنم
چیزی که نقد نشود
پذیرفتنی هم نیست
امکان خطا دارد
وقتی از جانب انسانی ارائه شده باشد



[نمودار کامل]

اول بحث اسم‌گذاری‌ست
این‌که
برای دعوت انبیاء
«بهار»
واژه‌سازی‌ست
بد نیست
ولی
آن‌جایی نگران‌کننده می‌شود
که ما
خودمان را
«بهار» بنامیم
همان
همان بهاری که دعوت انبیاء بوده
پس ما
مظهر دعوت انبیاء می‌شویم
و مخالفین ما
مخالف دعوت انبیاء

این بماند
انحراف این‌جا خود را بیشتر نشان می‌دهد
جایی‌که
«آزادی» تقدیس می‌شود
و «مطلق» می‌گردد
مطلق؟!
آری
نمودار را خوب ببینید
تحلیلی که کرده‌ام
کاملاً همان واژه‌های متن است
بدون کم و کاست تقریباً

مقدمه هیچ
بگذاریم کنار
بیاییم سراغ بند سوم
حتی از بند دوم هم می‌گذریم
جایی که از «انحصار» سخن به میان رفته
از «دست‌اندازی»
که مخالفین را انحصارگر معرفی کند
اما بند سوم
عمق انحراف را می‌شود در آن دید
این‌که
«حقیقت انسانی صرفاً در آزادی کامل شکوفا می‌شود»
در دنیا؟!
خب بحثش در دنیاست دیگر
آخرت را که نمی‌گوید
اما آیا چنین است؟!
وقتی آزادی مطلق شود
آیا دینی باقی می‌ماند؟!

با اعتقادات اسلامی نمی‌سازد
وقتی خداوند آدم را از خوردن میوه‌ای خاص نهی می‌کند
وقتی
ابلیس را مأمور به سجده می‌کند
آزادی‌ها را محدود کرده
اصلاً دنیا را برای همین خلق کرده
برای محدود کردن آزادی‌ها
تا
مطیع از غیرمطیع مشخص شود
البته که اختیار داده
ولی
آزادی مطلق خیر!

پیامبران الهی برای همین ارسال شده‌اند
تا خبر را برسانند
و احکام را بیان کنند
احکام چیست؟
محدودیت‌هایی که صلاح انسان است
سلب آزادی‌هایی
که بشر را به تعالی می‌رساند
خود ِ آزادی
خیر
سلب ِ آزادی!

چرا؟!
جامعه چون کشتی‌ست
زیباترین تعبیر رسول مکرّم اسلام (ص)
آزادی اگر مطلق باشد
یکی نشیمن‌گاه خود را سوراخ کند
همه را غرق کرده
آزادی هرگز نمی‌تواند مطلق باشد
و البته
هرگز نمی‌تواند غایت باشد
فلسفه خلقت قرار بگیرد

و مگر انقلاب اسلامی جز این است؟!
جمهوری اسلامی یعنی
نظام مبتنی بر ولایت فقیه چه می‌خواهد؟
چیزی جز بسط فقه در جامعه
فقه مگر چیست؟
چیزی جز دستیابی به امر و نهی‌های خداوند متعال
همو
فقط همو که حق تشریع دارد
شارع مقدّس
همو که حق دارد آزادی‌ها را محدود کند
نظام اسلامی که ادعایی جز این ندارد
اصلاً فقیه که حق تشریع و جعل حکم ندارد
دارد؟!

وقتی آزادی را با اختیار قاطی کنیم
محصول همین است
برای فریب البته
تا ذهن مخاطب مشوّه شود
سره را از ناسره تشخیص ندهد
اختیار البته که به معنای عدم جبر در اراده است
اراده آزاد است
اما
این غیر از آزادی اجتماعی‌ست
و آزادی البته فردی
فردفرد انسان‌ها به هم گره خورده‌اند
این آزادی نمی‌تواند مطلق باشد
و نباید هم!

وقتی محدودیت را به شیطان نسبت می‌دهیم
بازی با کلمات است
شبیه به متصوّفه
عبارات شعری‌ست
مخلوط کردن «باطن» با «ظاهر»
شیطان علی‌الظاهر به آزادی دعوت می‌کند
در باطن امر محدودیت است
وقتی این باطن را با ظاهر یکی کنیم
در عبارات خود
مخاطب گمراه می‌شود
راه انحراف باز:
«پس هر کسی که آزادی را محدود کند شیطانی عمل کرده»
و مخاطب چه می‌بیند؟
این که فقها یک‌سره مشغول محدود کردن آزادی‌اند!

این دروغ بستن به خداوند متعال است
این‌که
عبودیت خدا معادل آزادی گرفته شود
و در کنار آن
پذیرش ِ هر نوع محدودیتی در آزادی انسان‌ها
دیکتاتوری و استبداد تلقّی گردد
که چه شود؟!
کل «شرع مقدّس» معادل دیکتاتوری
و مخالف عبودیت!

جایی‌که هدف از تشکیل نظامات اجتماعی
مقابله با عوامل محدودکننده آزادی ذکر شود
مخاطب
کدام معنا از آزادی را درک می‌کند؟!
معنای صوفیانه و عرفانی
یا اجتماعی و معهود در میان مردم را؟!

البته که اگر بپرسیم
از نگارندگان و معتقدان
آن را باطنی معنا می‌کنند
همان آزادی که انسان را به معراج می‌برد
آزادی از زنجیرهای گناه و فسق و معصیت
که بر روح انسانی بسته می‌شود
اما این آن‌چیزی نیست که مخاطب می‌فهمد
تدلیس دقیقاً یعنی همین!

آنارشیسم را می‌شناسیم
آیا تعریف آن جز این است:
«وقتی همه به طور کامل آزاد باشند»
نتیجه‌اش را این‌طور ادعا کرده‌اند:
«فرصتی برای تجاوز و تبعیض باقی نمی‌ماند»
آیا چنین است؟!
در دنیا چنین است؟!
دنیا با آزادی کامل برقرار می‌ماند؟!
انسان در دنیا با آزادی کامل به رشد و تعالی می‌رسد؟!
حاشا و کلا
من در شگفتم
از این فریب
از این انحراف
و متأسفم
بسیار زیاد
از این‌که چطور آدم‌های دوست‌داشتنی‌مان این‌طور متحوّل می‌گردند
فریب می‌خورند و فریب می‌دهند!

تک‌تک انسان‌ها شایسته احترامند؟!
من در عجب
آیا واقعاً؟!
بله
البته که بالفطره هستند
بالذات یعنی
در بدو تولّد
اما
انسان‌هایی چون فرعون
ظالم چون نمرود
هیتلر مثلاً
آیا شایسته احترام است؟!
چرا چیزهایی بگوییم که با عقاید دینی‌مان نسازد؟!
وقتی اسلام خون محاربین و ارهابیون را هدر اعلام می‌کند!

هدف خلقت را نباید عوضی بگیریم
اگر اسلام توصیه به آبادانی زمین می‌کند
آیا
آیا آن را هدف خلقت می‌انگارد؟
راه رسیدن به کمال مطلوب، آبادانی زمین نیست
اگر چه آبادانی زمین هم تکلیف باشد
کمال مطلوب در آن نیست
آباد کردن زمین که برای خداوند متعال کاری ندارد
او خود وعده رزق داده
سنّتی همیشگی
جنّت اولیه این‌گونه بود
کاملاً آباد
آدم و حوا را ابتدا آن‌جا مستقر کرد
اما
شرایط امتحان
نیاز به محدودیت بیشتر را ایجاب نمود
آبادانی تکلیف است
اما هدف نیست

مغالطه این‌طور شکل می‌گیرد
وقتی «باز» با «باز» مترادف گرفته می‌شود
«در باز است و باز پرنده است!»
نهضت بهار به این دوستان شناخته می‌شود
و آن‌هایی که محدودشان می‌کنند
البته که قضات همین کشور هستند
در متن
عنوان «شیطان» برای آن‌ها به کار می‌رود
تا نگاه مغرضانه به هدف خود برسد
و این خوب نیست
این بازی با الفاظ و عبارات است
این پسندیده و شایسته این عزیزان نیست

مشارکت جهانی نیز
قطعاً امر مطلوبی‌ست
ولی
در وُسع غیر معصوم نیست
می‌دانیم این را
در اخبار و روایات‌مان هم هست
معهود و مشهور میان مؤمنان نیز
در کلام رهبر انقلاب هم
تحقق تمدن اسلامی در قطعه‌ای از عالم

خلاصه
منصفانه ننوشته‌اند
غلط اعتقادی و کلامی در آن هست
و بدتر از آن
کدورت و ناراحتی هم
می‌توان عدم صدق نیّت را نیز از آن استشمام کرد
وقتی این‌طور آشکار مغالطه می‌کند!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: سند 31 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
پاره ای از تاریخ هـ ش + چهارشنبه 95 بهمن 13 - 8:56 صبح

گاهی دیدن ترتیب و ترتّب حوادث
در تاریخ
تاریخ فرهنگ یک کشور
حوادث سیاسی و فرهنگی و اقتصادی...
پدیده‌ها را که با هم مشاهده کنی
رخ‌دادهایی که بر هم تأثیر شاید گذاشته باشند
نگاه انسان متفاوت می‌شود گاهی
اصلاً ربط‌هایی به چشم می‌آیند
که پیش از این مورد غفلت بوده‌اند

برای پروژه‌ای مطالعه می‌کردم
احساس کردم بعضی اتفاق‌ها با هم ربط دارند
خواستم هم‌زمانی‌شان را با هم ببینم
بعضی میلادی
در غرب یعنی
و بعضی شمسی
در کشور خودمان
بعضی هم قمری
مربوط به تاریخ اسلام
همه را شمسی کردم تا تقارن‌شان آشکار گردد برایم
و چنین نموداری شد
طولانی البته
بسیار

شاید به کار دیگران هم بیاید
از این رو گذاردم این‌جا!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
پاورپوینت سبک زندگی + پنج شنبه 95 دی 30 - 8:29 عصر

مدتی پیش کاری در این زمینه انجام داده
این‌جا
مورد توجه بعضی دوستان قرار گرفت

اخیراً دیدم مؤسسات بسیاری
رسماً در همین موضوع مشغول به کار شده
پروژه‌هایی تعریف کرده
جلساتی در حال برگزاری...
به نظرم رسید شاید به کارشان بیاید
پاورپوینتی که برای تبیین همین مسأله طراحی کرده‌ام



گفتم قرار دهم بلکه به کار آید
از این نشانی بردارید
امید که مفید افتد!

پ.ن.
اگر قلم‌های استفاده شده را نداشتید
در این نشانی هست
می‌توانید بردارید و استفاده کنید.


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
نظر دهید! + سه شنبه 95 آذر 30 - 7:8 صبح

بخش نوشته‌ها را که راه انداخته بودم
جایی برای ارسال نظر مخاطبان نداشت
اخیراً دستی در طراحی آن بردم
و جعبه‌ای اضافه کردم



اکنون هنگامی که یک مطلب را دانلود نمودید
از این بخش
مطالعه یا استفاده
می‌توانید نظر مثبت یا منفی خود را بیان فرمایید
دو خاصیت دارد؛
نخست برای نگارنده
تا پند گیرد و کارهای آتی را بهتر نماید
و دیگر
مر خوانندگان را
تا با نظر به نظر شما بتوانند بهتر تصمیم بگیرند
در تشخیص مفید بودن یا نبودن یک مطلب

تشکر


برچسب‌های مرتبط با این نوشته:
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

در صفحه نخست می‌خوانید:  نامه مرحوم سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی به امام ره - موانع طراحی ساختار حکومت دینی 11 - داستان ِ بانکدار 6 - فلسفه حجاب - 
من؛ یک دانشجو + جمعه 95 آذر 12 - 5:0 عصر

چندی پیش
بنده خدایی درباره دوران دانشجویی پرسید
خواست تا چند نکته مفید طرح شود
مهم‌ترین چیزهایی که در ابتدای ورود به دانشگاه
باید مدّ نظر یک دانشجو باشد
و چنین شد که این‌چنین نوشته آمد:


1. حالا من یک دانشجو هستم!
خودمان را فریب ندهیم؛ ما همان بچه دبیرستانی هستیم. هیچ چیزی تغییر نکرده است. فکر نکنیم یک شبه با آمدن به دانشگاه یک آدم حرفه‌ای در روابط اجتماعی شدیم و دیگر خطری ما را تهدید نمی‌کند. ما همان بچه دبیرستانی هستیم که همیشه در معرض تهدیدات اجتماعی قرار داشتیم. این‌که در کلاس درس دانشگاه دخترها و پسرها با هم حضور دارند ما را نفریبد. گمان نکنیم ناگهان بزرگ شده‌ایم و تمام تجربیات لازم برای یک زندگی خارج از خانه را داریم.

2. آمده‌ام درس بخوانم یا...
باید هدف خود را روشن کنیم؛ آمده‌ام دانشگاه درس بخوانم، یا همسر پیدا کنم، یا به فساد کشیده شوم و در اعتیاد و فحشاء غوطه بخورم؟ لوازم درس خواندن را باید بشناسم و بدانم که دانشجویان سال‌های اول بیشترین فسادها و تباهی‌ها را پشت سر می‌گذارند، چون نمی‌دانند وارد چه محیطی شده‌اند. ولی نگاه کنیم به دانشجویان کارشناسی‌ارشد و دکترا، چه سرشان به درس گرم است. آن‌ها هدف دارند. حالا اگر تو می‌خواهی موفق باشی، از همین امروز مثل دانشجویان سطح بالا عمل کن.

3. همه رفیق‌های خوابگاه دوست من نیستند
انسان در غربت نیاز به همدم دارد. دانشجو در خوابگاه غریب است. با کسانی زندگی می‌کند. نیاز به درد دل کردن و حرف زدن پیدا می‌کند. خاطراتی را برای هم بازگو می‌کنیم که حتی به برادر و خواهر خودمان هم شاید نگفته باشیم. امّا یادمان نرود این ضرورت‌های غربت است. این‌ها هیچ کدام به معنای دوستی نیست. چرا که اگر مدتی از هم دور باشیم وقتی دوباره هم را ببینیم احساس دوری و فاصله می‌کنیم. تجربه ثابت کرده روابط نزدیک در خوابگاه‌ها به معنای دوستی نیست، ناشی از نوعی احساس نیاز است. دوستی شرایطی خاصّ دارد که طرفین باید شباهت‌های اخلاقی و رفتاری شدیدی با هم داشته باشند و اهداف مشترکی. دوست‌های خود را به خوبی انتخاب کنیم و بدانیم تمام رفاقت‌مان با هم‌خوابگاهی‌ها و هم‌کلاسی‌ها زودگذر و موقتی است و به دلیل شرایط دوری از خانواده.

4. جامعه همه‌اش خوب نیست
حالا که به دانشگاه می‌آیم، وارد جامعه شده‌ام. تا دیروز از پنج کیلومتری خانه دور نمی‌شدم. شب دور از خانواده نمی‌خوابیدم. با دوستانم هم اگر بیرون می‌رفتم بدون اطلاع و نظارت خانواده نبود. تا به حال کسانی بودند که بر ارتباط من با جامعه نظارت داشتند و مرا از خطرات آن مصون نگه می‌داشتند. ولی من با خطرات جامعه آشنا نیستم. همه جامعه خوب نیست. جامعه خطراتی هم دارد. حالا که به ناگزیر خودم مستقیم وارد جامعه شده‌ام باید خطرات آن را شناسایی کنم و منافع آن را هم بشناسم. اکنون این من هستم که باید خود را نسبت به خطرات جامعه مصون بدارم. پس باید نگاهی درازمدّت به زندگی خود داشته باشم و عاقلانه برای خود برنامه‌ریزی نمایم. تا این‌جا مرا بکسل کردند، از این‌جا به بعد را خودم باید بروم. طی کردن این جاده سخت است، آسان نیست. این را باید فهمید.

5. من جوان هستم، پس قدرت دارم
من جوانم، پس بسیار قدرت دارم. در جامعه کسانی هستند که بنده قدرت‌اند. کسانی که می‌خواهند تمام دنیا را ببلعند و همه چیز را برای خود داشته باشند. آن‌ها عادت کرده‌اند از قدرت دیگران استفاده می‌کنند. من نباید قدرت خود را خرج هر بی‌سروپایی کنم. هر کسی که برای خود گروهی راه می‌اندازد و از من می‌خواهد او را حمایت کنم، لزوماً نباید تحت حمایت من قرار بگیرد. او می‌خواهد قدرت مرا به بردگی خود بکشد. من قدرت خود را جایی خرج می‌کنم که در مسیر اهدافم باشد. تمامی فعالیت‌های سیاسی خود را با بصیرت انجام می‌دهم.

6. صخره‌نورد به قلاب احتیاج دارد
زندگی در جامعه سخت است. به بالارفتن از صخره می‌ماند. من برای بالارفتن از صخره به قلاب احتیاج دارم. اگر طناب را به قلابی نیاندازم نمی‌توانم بالا بروم. ولی قلاب حتماً باید بالاتر از من باشد. اگر قلاب بالای سر من نباشد، چطور آن را بگیرم و به بالا بروم؟ نقش اساتید در زندگی دانشجویی چون قلاب است. من به این قلاب‌ها نیاز دارم تا خود را در دانش و اخلاق بالا بکشم. امّا نباید خود را اسیر یک قلاب کرد. وقتی راهی را طی کردی، نیاز به قلابی بالاتر داری. دانشجویی که خود را اسیر یک راهنمای خاصّ کند، چطور می‌تواند تا بالای قله به پیش رود. همیشه به یاد خواهم داشت که با بالارفتن از پله‌ها، ناگزیر باید پله‌های پایین‌تر را پشت سر بگذارم تا به اوج برسم. همین است که داوینچی می‌گوید: بیچاره شاگردی که از استاد برتر نشود!

7. من هستم، پس هستم
اگر شهرستانی هستم، پس هستم. اگر وضع مالی خوبی ندارم، خُب ندارم. واقعیت‌ها را باید پذیرفت. از آن‌چه که دارم باید پلی بسازم برای پرواز، برای رسیدن به آن‌چه ندارم. تمام کسانی که بر اسب خیالات سوار می‌شوند، روزی به زمین می‌خورند. آن‌چه امروز دارم نتیجه زحمات دیگران است، امکاناتی است که آنان برایم فراهم کرده‌اند. من که نباید نسبت به تلاش یا کوتاهی دیگران پاسخگو باشم. من نسبت به رفتار خودم مسئولم. من باید چیزهایی را که دارم و در اختیارم گذاشته شده، بشناسم، قدرشان را بدانم و در مأموریت خود به کار بگیرم. اگر امروز آن‌چه می‌خواهم نیستم، مهم نیست، کسی هم نمی‌تواند مؤاخذه‌ام کند. امّا اگر ده سال دیگر آن‌چه می‌خواستم نشدم، حتماً شایسته سرزنش و ملامتم. زیرا از امروز که دیگر خودم مسئول خودم شده‌ام، نسبت به تمام رفتارهایم باید مراقبت داشته باشم. اگر به اهدافم نرسم، باید خود را سرزنش کنم. اگر می‌خواهم ملامت نشوم، امروز باید تلاش کنم. آینده را خودم باید بسازم. کسانی که امروز به گذشته خود افسوس می‌خورند، فردا هم به امروز خود افسوس خواهند خورد. امّا کسی که از گذشته خود پلی بسازد، برای رسیدن به آینده، اوست که همیشه هست و همیشه خواهد بود!


برچسب‌های مرتبط با این نوشته: مباحثه 267 -
نوشته شده توسط: سید مهدی موشَّح نظرات شما ^

   1   2      >

شنبه 103 آذر 3

امروز:  بازدید

دیروز:  بازدید

کل:  بازدید

برچسب‌های نوشته‌ها
فرزند عکس سیده مریم سید احمد سید مرتضی مباحثه اقتصاد آقامنیر آشپزی فرهنگ فلسفه خانواده کار مدرسه سفر سند آموزش هنر بازی روحانیت خواص فیلم فاصله طبقاتی دشمن ساخت انشا خودم خیاطی کتاب جوجه نهج‌البلاغه تاریخ فارسی ورزش طلاق
آشنایی
فعالیت‌ها 6 - شاید سخن حق
السلام علیک
یا أباعبدالله
سید مهدی موشَّح
آینده را بسیار روشن می‌بینم. شور انقلابی عجیبی در جوانان این دوران احساس می‌کنم. دیدگاه‌های انتقادی نسل سوم را سازگار با تعالی مورد انتظار اسلام تصوّر می‌نمایم. به حضور خود در این عصر افتخار کرده و از این بابت به تمام گذشتگان خود فخر می‌فروشم!
فهرست

[خـانه]

 RSS     Atom 

[پیام‌رسان]

[شناسـنامه]

[سایت شخصی]

[نشانی الکترونیکی]

 

شناسنامه
نام: سید مهدی موشَّح
نام مستعار: موسوی
جنسیت: مرد
استان محل سکونت: قم
زبان: فارسی
سن: 44
تاریخ تولد: 14 بهمن 1358
تاریخ عضویت: 20/5/1383
وضعیت تاهل: طلاق
شغل: خانه‌کار (فریلنسر)
تحصیلات: کارشناسی ارشد
وزن: 125
قد: 182
آرشیو
بیشترین نظرات
بیشترین دانلود
طراح قالب
خودم
آری! طراح این قالب خودم هستم... زمانی که گرافیک و Html و جاوااسکریپت‌های پارسی‌بلاگ را می‌نوشتم، این قالب را طراحی کردم و پیش‌فرض تمام وبلاگ‌های پارسی‌بلاگ قرار دادم.
البته استفاده از تصویر سرستون‌های تخته‌جمشید و نمایی از مسجد امام اصفهان و مجسمه فردوسی در لوگو به سفارش مدیر بود.

در سال 1383

تعداد بازدید

Xکارت بازی ماشین پویا X